سیب و هویج کنار هم تو ماشین هویجیشون نشستن و دارن میرن گردش...
هویج خان رانندگی میکنه و سیب کوچولو هم کنارش نشسته و نگاش میکنه...
- هویجم...
- جونم؟
- کجا داریم میریم؟
- کجا دوست داری بریم؟
- هر جا تو بگی!
- پارک چیتگر خوبه؟؟؟
- عالیههههههههههههههههههه
مقصد مشخص شد و به سمت پارک حرکت کردن...
- سیب کوچولو جونم...
- بهله؟
- چرا حرف نمیزنی؟؟؟ چرا امروز انقدر ساکتی؟
- خوب... یه کم یواش تر برو تا من بتونم حرف بزنم...وقتی تند رانندگی میکنی من میترسم و حرفم نمیاد...
- پس واسه همینه ساکتی؟؟؟ میگم از سیب من بعیده... بفرما اینم یواش...
- آفرین همینطوری برو
- چشم. زود تر میگفتی...خوب تعریف کن برام!
- آخیش... خوب از کجاش بگم؟ آهان... امروز که نبودی دلم برات تنگ شد... بعد رفتم گلارو آب دادم...بعد غذا رو آماده کردم... قاصدک اومد... زیاد حرف میزد منم از سر وازش کردم...
- اومد سراغم... میدونم... تو نسخه پیچ خودمی...همرو میپیچونی!!!! خوب...دیگه؟؟؟
- دیگه اینکه... خونه رو تمیز کردم... یکم خوابیدم... چایی خوردم... چشممو خاروندم...ناخن انگشت شست پام و گرفتم.......
- او وه ه ه ه ه ه ..... بسه بسه خانومی... اگه همینطور ادامه بدی، داره کار به جاهای باریک میرسه...
- خودت گفتی همشو بگو... تازه بازم هست... موهامو شونه کردم... یه آشغال افتاده بود رو زمین ورداشتم... دگمه لباسم شل شده بود،دوختم... اواااااااااااااا چرا باز داری تند میری؟؟؟ نرو میترسم....
- هی هی هی ... آخه تنها راه ساکت کردنت انگار همینه...
- خیلی بدجنسی...
- خودتی!
- خودتی!
- خودتی!
- خودتی!
- ......................
به پارک رسیدن و یه گوشه پارک کردن... هویج کوچولو پیاده شد و درو واسه سیبش واز کرد.
- بفرمایین پایین خانوم سیبم...
- مرسی... من تا یه جای خوب پیدا کنم ، تو بقیه وسایل و بیار...
- جدی؟ خسته نشی یه وقت خانومم...
- نه نمیشم! بیار!
- اطاعت میشه!
سیب کوچولو یه جای خلوت پیدا میکنه و میره کمک هویجش تا وسایل و بیارن
- چی شد اومدی؟
- دلم نیومد... از بس که مهربونم...
- ای بابا! روتو برم.... قربونت برم من...
- خودم قربونت میرم! همینجا بنداز تا بشینیم... چایی که میخوری؟؟؟
- معلومه که میخورم...
- خوبه...پس تا آماده بشه...بزار بقیه کارایی که امروز کردم و برات تعریف کنم... آره میگفتم...کاشی سوم از سمت راست آشپزخونمون لک شده بود...پاکش کردم... نوک جوراب.........ااااااااااااااااااااا هویج.... کجا در رفتی؟؟؟ وایسا....فرار نکن....بیا چایی ریختم.......هویجججججججججججججججج.....
- نمیخورم....نمیخوام....نگووووووووووو....................
- دیگه زیاد نمونده... الان تموم میشه.... باید گوش کنی....
دنبال هم دویدن کار همیشگی سیب و هویجه... تو پارکم که یه صفای دیگه داره...
روز قشنگی بود... سیب و هویج کنار هم همیشه شاد و خوشبختن... اینو هر دوشون خوب میدونن و قدر تک تک لحظه های با هم بودن و میدونن!
هویجم... حتی یک ثانیه هم با تو بودن واسم غنیمته و به خاطرش حاضرم ساعت ها انتظار بکشم و خدا رو شکر کنم... قلبم و سپردم به تو... امانت دار خوبی باش!
همیشه دوستت دارم و لحظه های با تو بودن و فراموش نمیکنم...
وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
گنج7دریا
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع/شرکت درجایزه800دلاری
سلام سیب کوچولو
چه ناز....الهی که همیشه خوش باشید
بای
سلام
بازم من همون مزاحم همیشگی
خوبی؟
می شه خواهش کنم اسم وبلاگ من و بذاری زمزمه های سراب کوچولو؟
آخه نه اینکه عوضش کردم دیگه دوست ندارم تو هیچ کجا با این اسم سین مثل سراب باشه
ممنون می شم ازت
شاد باشی
سلام سیب مهربون
وقتی می یام اینجا و این نوشته ها را می خونم به نظریه جدیدم یکم شک می کنم ..
نظریم چیه ...؟؟
هنوز کاملش نکردم ... احتمالا به زودی رو می کنم ..
این روزها خیلی گرفتارم ...
نمی دونم چرا ؟؟؟
مراقب خودت باش ...
به آقای هویچ سلام برسون بگو تند نره خیلی خطرناکهههههه
بووووس بوووووووووووووووووس
سلام...چه دوستای خوبی...حسودیم شد...بروزم...
سلام سیب کوچولو...تو کوچولوش با هم مشترکیم!
منم خوشحال می شم تو می آیی و نظر می نویسی برام...
چون می بینم که فراموش نشدم و هر چند روز یه بار یکی دلش برای من تنگ می شه و می اد وبلاگم!
ممنونم ازت...
شاد باشی گلم
خانم اجازه ؟ما هیشه توصیه های ایمنی را جدی میگیریم شما هم همیشه همدیگر را جدی بگیرید و بعضی وقت ها و نه همیشه حرفهای ما را هم جدی بگیرید و قدر همدیگر را بیش از پیش بدانید و قدر ما را هم اندکی بدانید سیب را هم سلامک داریم
خوش گذشت پس......
سیب و هویج جون فقط در حد یه سلام اومدم چون باید به همه لینکرام سر بزنم درضمن منو نلینکیدی
موفق باشید
تا بعدآ[گل][بدرود]
من شمع لرزانم
از شب گریزانم
که از غم فزون گردد
تاب و تب من
وای از شب من
چون شب فراز اید
افسانه ساز اید
اید ز تنهایی
جان بر لب من
وای بر شب من
شب ها ز راحت جدا شوم
با مرغ شب هم نوا شوم
از بینوایی
جویم به میخانه هر شب
تا جرعه ای نوشم از لب
نوشین لب من
وای از شب من
وای از شب من
**موفق باشی**
سلام سیب کوچولو
به روز کردم
سر بزن خانومی
شاد باشی
سلام خوبین
این دومین باره که اومدم ولی شما نیومدین
منتظرم
موفق باشید
سیب من، نمی خوای اپ کنی؟؟
سلام عزیزم
نه بابا فضولی چیه!!!!!!!!!!
مرسی که سر زدی. . . .
نظر لطفته :*
* * *
امیدوارم که همیشه پیشش بمونی گلم
روزات برفی
سلاااااااااااااااااااااام سیبی جوووووووووووونم!!!
وایییییی ازین داستانای سیب هویجی خیلی دوس دارم!!!!!
ایول خوب هویج راس میگه اگه میخواستی همینجوری ادامه بدی میرسیدی به ... :دیییییییی
پارک دوس دارم !! ما هم جمعه رفتیم تفریح بیا تو وبم نوشتم !! منتظرتم!!
بووووووووووووووووس
تاتا
مرسی تفاهم